دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 118291
تعداد نوشته ها : 59
تعداد نظرات : 6
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

میلاد حضرت زینب سلام الله علیه مبارک باد

امام علی (ع) :


هر چیزی بذری دارد و بذر دشمنی شوخی زیاد است،

هر چیزی را زشتی است و زشتی عمر همنشینی با دشمنان دین است،

هرچیزی را آفتی است و آفت نیکی دوست بد است،

هر چیزی زیوری دارد و زیور گفتار راستگوئی است

و هرچیزی را صدقه ای است و صدقه عقل و خرد تحمل نادانان و گمراهان است.

غررالحکم صفحه 594 الی صفحه 596

دسته ها :

دوزخ، عشق و دیگر هیچ !

یکی بود یکی نبود مردی بود که زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود .

وقتی مرد همه می گفتند به بهشت رفته است .

آدم مهربانی مثل او حتما به بهشت می رفت.

در آن زمان بهشت هنوز به مرحله ی کیفیت فرا گیر نرسیده بود.

استقبال از او با تشریفات مناسب انجام نشد.

دختری که باید او را راه می داد نگاه سریعی به لیست انداخت و وقتی نام او را نیافت او را به دوزخ فرستاد.

در دوزخ هیچ کس از آدم دعوت نامه یا کارت شناسایی نمی خواهد هر کس به آنجا برسد می تواند وارد شود .

مرد وارد شد و آنجا ماند.

 چند روز بعد ابلیس با خشم به دروازه بهشت رفت

 و یقه ی پطرس قدیس را گرفت: این کار شما تروریسم خالص است!

پطرس که نمی دانست ماجرا از چه قرار است پرسید چه شده؟

ابلیس که از خشم قرمز شده بود گفت:آن مرد را به دوزخ فرستاده اید و آمده و کار و زندگی ما را به هم زده.

 از وقتی که رسیده نشسته و به حرفهای دیگران گوش می دهد...

در چشم هایشان نگاه می کند...

به درد و دلشان می رسد.

حالا همه دارند در دوزخ با هم گفت و گو می کنند...

هم را در آغوش می کشند و می بوسند.

دوزخ جای این کارها نیست!!

لطفا این مرد را پس بگیرید!! وقتی رامش قصه اش را تمام کرد با مهربانی به من نگریست و گفت:

« با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف به دوزخ افتادی... خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند » 

دسته ها :

غریزه جنسی، غریزه ای نیرومنداست که هر چه بیشتر اطاعت شود،

سرکش تر می گردد؛

همچون آتشی که هر چه به آن بیشتر خوراک بدهند شعله ورتر می شود.

« آیت الله مطهری » 

منم به نوبه خودم آرزو می کنم هممون بتونیم غرایزمون رو تحت کنترل داشته باشیم و از اونها در راه درست و برای رضای خدا استفاده کنیم نه فقط برای خوشیهای لحظه ای و زود گذر .

(آرزوهایی از ویکتور هوگو)


اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،

 و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،

و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،

و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی.

 آرزومندم که اینگونه پیش نیاید،

 اما اگر پیش آمد،

 بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.

 
برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،

 از جمله دوستان بد و ناپایدار،

 برخی نادوست، و برخی دوستدار

که دست کم یکی در میانشان

بی تردید مورد اعتمادت باشد.

و چون زندگی بدین گونه است،

برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی،

نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،

 تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد،

که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد،

تا که زیاده به خودت غرّه نشوی.

و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی نه خیلی غیرضروری،

 تا در لحظات سخت وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است

 همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگهدارد.


  همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی

 نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند

 چون این کارِ ساده ای است،

 بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند

 و با کاربردِ درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی.

 و امیدوام اگر جوان که هستی خیلی به تعجیل، رسیده نشوی

 و اگر رسیده ای، به جوان نمائی اصرار نورزی

 و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی

چرا که هر سنّی خوشی و ناخوشی خودش را دارد

 و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند. 

  امیدوارم حیوانی را نوازش کنی

به پرنده ای دانه بدهی،

و به آواز یک سَهره گوش کنی

 وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می دهد.

 چرا که به این طریق احساس زیبائی خواهی یافت،

 به رایگان.


امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی

 هرچند خُرد بوده باشد

و با روئیدنش همراه شوی

 تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.. 

  بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی

زیرا در عمل به آن نیازمندی

 و برای اینکه سالی یک بار پولت را جلو رویت بگذاری

و بگوئی: این مالِ من است.

 فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است!

و در پایان، اگر مرد باشی،

 آرزومندم زن خوبی داشته باشی

و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی

که اگر فردا خسته باشید،

یا پس فردا شادمان

باز هم از عشق حرف برانید

 تا از نو بیاغازید.

 اگر همه ی اینها که گفتم فراهم شد

 دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم.  

دسته ها :

شبی در خواب دیدم مرا می خوانند.

راهی شدم. به دری رسیدم. به آرامی درِ خانه کوبیدم.

ندا آمد: درون آی، گفتم: به چه روی؟ گفتا: برای آنچه نمی دانی.


هراسان پرسیدم: برای چون منی هم زمانی است؟
 پاسخ رسید: تا ابدیت...

تردیدی نبود، خانه، خانه خداوندی بود، آری اوست که ابدی و جاوید است.


پرسیدم: بار خدایا چه عملی از بندگانت پیش از همه تو را به تعجب وا می دارد؟


پاسخ آمد: اینکه شما تمام کودکی خود را در آرزوی بزرگ شدن به سر می برید و دوران پس ازآن را در حسرت بازگشت به کودکی می گذرانید،

 اینکه شما سلامتی خود را فدای مال اندوزی می کنید و سپس تمام دارایی خود را صرف بازیابی سلامتی می نمایید.

 اینکه شما به قدری نگران آینده اید که حال را فراموش می کنید، در حالی که نه حال را دارید و ئه آینده را.


اینکه شما طوری زندگی می کنید که گویی هرگز نخواهید مرد

و چنان گورهای شما را گرد و غبار فراموشی در بر می گیرد که گویی هرگز زنده نبوده اید.


سکوت کردم، اندیشیدم. در خانه چنین گشوده! چه می طلبیدم؟ بلی، آموختن.


پرسیدم: چه بیاموزم؟


پاسخ آمد:


 بیاموزید که مجروح کردن قلب دیگران بیش از دقایقی طول نمی کشد ولی برای التیام بخشیدنِ آن، به سالها وقت نیاز است. 

 بیاموزید که هرگز نمی توانید کسی را مجبور به دوست داشتنِ خود کنید، زیرا عشق و علاقه دیگران نسبت به شما آیینه ای از کردار و اخلاق خود شما است.


بیاموزید که هرگز خود را با دیگران مقایسه نکنید، از آنجا که هر یک از شما تنها به تنهایی و بر حسب شایستگی های خود مورد قضاوت و داوری ما قرار می گیرد.


بیاموزید که دوستان واقعی شما کسانی هستند که با ضعف و نقصان های شما آشنایند و لیک شما را همان گونه که هستید دوست دارند.


بیاموزید که داشتن چیزهای قیمتی و نفیس به زندگی شما بها نمی دهد. بلکه آنچه با ارزش است بودن افراد بیشتر در زندگی شماست.


بیاموزید که دیگران را در برابر خطا و بی مهری ای که نسبت به شما روا می دارند مورد بخشش خود قرار دهید و این عمل پسندیده را با ممارست بیشتر در خود تقویت نمایید.


بیاموزید که دو نفر می توانند به یک چیز یکسان نگاه کنند ولی برداشت آن دو از آن، هیچگاه یکسان نخواهد بود.


بیاموزید در برابر خطای خود فقط به عفو و بخشش دیگران بسنده نکنید، آنگاه که مورد آمرزش وجدان خود قرار گرفتید راضی و خشنود شوید.


بیاموزید که توانگر کسی نیست که بیشتر دارد، بلکه آن است که خواسته های کمتری دارد...
ای بنده من به خاطر داشته باش که مردم گفته های تو را فراموش می کنند، مردم کرده های تو را نیز از یاد خواهند برد، ولی هرگز احساس تو را نسبت به خویش از خاطر نخواهند برد. 

  
عاشق شو ارنه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده درس مقصود، از کارگاه هستی

دسته ها :
X